بایگانی ماهانه: سپتامبر 2009

بازی «بگم، بگم»، این‌بار با اوباما

استاندارد

محمود احمدی‌نژاد که در ماه‌های اخیر (قبل و بعد) انتخابات خیلی مشتاق مذاکره با آمریکاست، رسما گفته که حاضر است بر سر یک میز با اوباما بنشیند و مذاکره کند.

خیلی از کلمات، از وقتی احمدی‌نژاد آمده مفهوم‌شان تغییر کرده است. زمانی، وقتی کسی می‌گفت «پای میز مذاکره»، بی اختیار آدم، میزی را در نظر می‌آورد که طرفین دو سوی آن بنشینند، و با هم گپ، خنده، جدی و… بحث کنند. اما یکی دیگر از چیزهایی که احمدی‌نژاد مفهوم آن را تغییر داده همین «میز» است.

در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ایران، قرار بود چهار نامزد پای میز مناظره کنند. درحالی سه نامزد خود را برای یک مناظره عادی آماده کرده بودند، محمود احمدی‌نژاد که اراده نظام پشتش بود، قاعده بازی را بر هم زد و با بازی «بگم، بگم”، هر شب برای هر نامزد یک نسخه پیچید.

من کاملا مدافع برقراری رابطه آزاد بین ایران و آمریکا هستم. با این حال فکر می‌کنم این رابطه نمی‌تواند چندان راحت باشد. مردم ایران برخلاف آنچه رسانه‌های دولتی‌اش می‌گویند، راغب به این رابطه هستند. قبل از اننخابات اخیر، برای اولین بار بود که مردم و دولت هر دو می‌خواستند. یعنی دولت نوظهور احمدی‌نژاد خیلی سعی دارد این کار را بکند اما بعد از انتخابات این ماجرا خیلی فرق کرد.

هرچند مردم ایران همچنان تمایل به برقراری رابطه دارند اما فکر می‌کنم اکثرشان مایل نیستند دولت اوباما با احمدی‌نژاد بر سر میز مذاکره بنشیند. خیلی‌ها این روزها در ایران، احمدی‌نژاد را حتی به نسبت دوره نهم ریاست جمهوری، رییس نمی‌دانند و دولت و او را نامشروع می‌دانند. بنابراین طبیعی است که کمی دل نگران باشم. آیا اوباما با این دولت مذاکره می‌کند؟ نمی‌دانم.

اما یک چیز را می‌دانم. به قول خیلی‌ها احمدی‌نژاد در مناظره‌ها به نوعی هر نامزد را آچمز کرد. هرچند به شدت معتقدم که تند روی او در مورد قضیه مدرک همسر موسوی برایش رأی منفی آورد اما این پرونده‌سازی که موسوی از احمدی‌نژاد نقل کرد، بخشی از شخصیت خود احمدی‌نژاد و مشاورانش است. دیده‌اید که، بیش از چهار سال است که می‌خواهد رییس نامشروع دولت، همه را افشا کند اما تا حال کسی را نیافته است.

در مناظره‌های اخیر، همه رقبای احمدی‌نژاد، تا بن دندان مسلح بودند. از هاله نورش داشتند تا نشستن زیر پرچم خلیج بی فارس. اما این مرد وقیح، سعی کرد قاعده بازی را با توهین، هتک حرمت و تمسخر به هم بزند.

حال باید فکر کرد، اوباما اگر روزی بخواهد پای مذاکره بنشیند، آیا می‌تواند با چنین احمدی‌نژاد هزار چهره‌ای، همکلام شود؟ مطمئنم که اوباما و آمریکایی‌ها، اصلا احمدی‌نژاد را نمی‌شناسند.

«نوباوه» جان، تو دیگه چرا؟

استاندارد

تا الان فکر می‌کردن، وقتی آدم مریض می‌شود و یا وقتی به مرگ نزدیک می‌شود، صادق و راستگوتر می‌شود. دیده‌اید مادربزرگ‌ها بیشتر و البته پدربرزگ‌ها کمتر، وقتی خبر از رفتن‌شان دارند، نمازشان با سوزتر می‌شود.

این ها را نوشتم تا برسم به «بیژن نوباوه» خبرنگار سابق صدا و سیمای ایران در نیویورک. او که از جانبازان جنگ است در سال‌های اخیر بیمار بود و عکس بالا شاید شرح آنچه بر او رفته را بدهد. شاید براساس همین قاعده‌ای که در بالا توضیح دادم، انتظار داشتم او کمی واقع بین‌تر شود.

او که پس از بازگشت به ایران، در انتخابات نیمه فرمایشی مجلس هشتم به مجلس راه یافت و شد نماینده مجلس. ایشان در تازه‌ترین بیانات خود در برنامه گفتگوی خبری شبکه دوم، در بخشی از صحبت‌هایش با اشاره به انتخابات ایران، به انتخابات آمریکا در سال 2000 اشاره‌ای داشت و گفته بود وقتی بین الگور و بوش در تنها 800 رأی اختلاف صورت گرفت، موضوع به دادگاه فدرال قانون اساسی رفت. آنجا دادگاه فدرال رأی به بوش داد تا وی رییس جمهوری آمریکا شود.

به گفته آقای نوباوه، بعد از رأی دادگاه فدرال قانون اساسی همه چیز تمام شد و هیچ کس اعتراض نکرد. وی در نتیجه خواستار توجه معترضان ایرانی به نتایج انتخابات شد که بپذیرند دیگر!

ایران سبز در وبلاگش، به زیبایی پاسخ آقای نوباوه را داده است:

«… حال در جواب ایشان باید گفت: در آمریکا عضو دادگاه فدرال (مساوی با عضو شورای نگهبان) از هیچ یک از نامزدها حمایت نکرد! در آمریکا فرمانده نیروهای نظامی (مساوی با سردار فیروز آبادی) نگفت که عده‌ای نمی‌خواهند آقای بوش رئیس جمهور شود ولی ما نمی‌گذاریم! در آمریکا سایت‌های خبری جناح آقای الگور شب انتخابات توقیف نشد! در آمریکا شب انتخابات تلفن همراه در پایتخت این کشور قطع نشد! با استناد به صحبت‌های شما در 90 سیاسی که بالاترین گناه در یالات متحده؛ همین آمریکای جنایتکار! بعد از تجاوز به عنف؛ دروغ است؛ کسی که دروغ می‌گوید فاقد صلاحیت برای ریاست جمهوری این کشور خونخوار! است. در ایالات متحده آقای بوش طرفداران الگور را خس و خاشاک ننامید! در آمریکا اعضای جناح آقای الگور به زندان نرفتند و متهم به کودتای مخملی نشدند! در آمریکا معترضان به انتخابات که قبل از اعلام نتایج اعتراض کرده بودند به زندان نرفتند و به آنها تجاوز نشد! حال شما ما را با ایالات متحده‌ای مقایسه می‌کنید که مهد دموکراسی است و هر کس با هر عقیده‌ای می‌تواند به مسئولان مملکتی آنجا با شدیدترین الفاظ حمله کند؟ برای نمونه مایکل مور مستند ساز آمریکایی که بوش را احمق خطاب کرده بود. آیا او به زندان افتاد؟ مقایسه ایران با آمریکا قیاس مع‌الفارق است چون که نظام آمریکا نظامی دموکراتیک؛ و نظام ایران نظامی دیکتاتوری؛ با درپوشی از جمهوری است که به واسطه این نظام مبارک و میمون! عقاید دینی از دل و جان جوانان ایرانی رخت بر بسته است…»

سیلی محکم دانشجویان در روز اول دانشگاه‌ها

استاندارد

دیروز اعلام شده بود که محمود احمدی‌نژاد امروز در دانشگاه حاضر می‌شود. خبر کمی غیرقابل باور بود. احمدی‌نژاد در چهار سال دولت نهم تا حد امکان از حضور در جمع آزادانه دانشجویان خودداری کرد بنابراین دلیلی ندارد در این شرایط به دانشگاه بیاید.

حدس من درست بود، امروز به گواه عکس و فیلم‌های منتشر شده، دانشجویان سیلی محکمی در روز اول بازگشایی دانشگاه‌ها به دولت برآمده از کودتا زدند.

مقایسه کنید مراسم دولتی بازگشایی دانشگاه‌ها را با مراسمی که دانشجویان برگزار کردند:

خواب پریشان احمدی‌نژاد در نیویورک

استاندارد

یاران سبزی ما در نیویورک؛ احمدی نژاد را در نیویورک ول نکردند. او که گمان می‌کرد با تکیه به هوش همراهانش با چند عکس مروه‌الشریانی. دیگر بازی‌های رسانه‌های کیهان‌نشینان می‌تواند بار دیگر هاله‌مند از نیویورک برگردد، بد جور قافیه باخته است. آن هم وقتی دور و بر هتل محل اقامتش هم مملو از ایرانیان سبزی است که قاتل می‌نامندش:


هاشمی ما، شما، ایشان

استاندارد

چقدر پسندیدم چندی پیش جواد اکبرین، هاشمی رفسنجانی را در سه چهره معرفی کرد. چهره اولی که دست راست آیت الله خمینی بود، چهره دوم زمانی‌که در دعوای میان اصلاح‌طلبان و رهبری، طرف رهبری بود، آن هم زمانی‌که اصلاح‌طلبانی چون گنجی او را عالی‌جناب می‌دانستند و چهره سوم، زمانه حال که هاشمی با رهبری نیست اما دارد با کارت‌هایش بازی می‌کند؛ گاهی به نعل می‌زند، گاهی به میخ!

هاشمی چهره مهمی در معادلات سیاسی در ایران است. این را تقریبا تمام کسانی‌که در ایران یا بیرون از ایران به مسائل سیاسی توجه دارند می‌دانند، بنابراین طبیعی است که آیت الله خامنه‌ای به عنوان رهبر ایران هم آن را بداند. بخصوص که بهتر از همه ما آقای خامنه‌ای می‌داند، تلاش هاشمی، او را به رهبری رساند!

بنابراین همین قاعده ساده باید توجه کرد که هاشمی اینک هواخواهان گوناگونی دارد.

یک دسته ماییم، ما که فکر می‌کنیم هاشمی به واسطه همه حضورش در نظام، آنقدر وزن دارد که  اگر بخواهد، می‌تواند رهبری‌ای که به خامنه‌ای داده را پس بگیرد. او رییس مجلس خبرگان است که ناظر به رهبری است و نه زیر دست رهبری. ما بیست سال است که تصمیم سال 68 هاشمی را دیده‌ایم، و می‌دانیم که او هم دیده، خامنه‌ای در این دو دهه چه کرده است؟ من نمی‌دانم هاشمی پشیمان است؟ نمی‌دانم. این ما، خیلی بزرگ است چرا که اصلاح‌طلبانی که روزی هاشمی را تحریم کردند، امروز می‌دانند کارشان اشتباه بود، اپوزیسیونی که مدت‌ها در انتخاباتی شرکت نکرده، اینبار دست به کار می‌شود و به هاشمی و مراجع نامه می‌نویسد که «رأی منو پس بگیر». و البته تعجب ندارد که ببینید موسوی و کروبی که این روزها اصلا میل به همنشینی با نمادهای حاکمیتی ندارند، حاضرند برای گل روی هاشمی بیاییند نماز جمعه. پس این روزها این «ما» بد جوری  برای هاشمی غش می‌کند.

هاشمی شما، اما چهره دیگری دارد. این شما می‌توانید همه آن‌هایی باشند که معتقدند دست او به تمام خون‌های حاصل جنایت‌های این سی سال آلوده است. این شما می‌تواند آنهایی باشند که معتقدند هاشمی هم یک آخوند است مثل بقیه، یک مذهبی است که فقط به فکر حفظ نظام است و…

و البته ایشان هم همان جریان سنتی و مذهبی داخل نظام است که می‌توان موتلفه و سایر محافظه‌کاران را در آن جا داد که معتقدند هاشمی و رهبری دو لنگ یک نردبانند. هاشمی را قبول دارند اما با قید ولایت، هاشمی را می‌پذیرند به شرطی که رقیب (بخوانید اصلاح‌طلبان)  را بکوبد. این دسته این روزها از دو گروه دیگر نگران‌تر است. این روزها که کودتاچیان سخت هاشمی را می‌آزارند، آن‌ها می‌ترسند که هاشمی از دست‌شان برنجد و برود. آنها مطمئن هستند هاشمی آن‌قدر وزن دارد که کفه رقیب را سنگین‌تر کند.

راستی کدام درست فکر می‌کنند؟ فکر می‌کنم همه.

هاشمی ما، از اوضاع پیش آمده ناراحت است. او که روزگاری به رهبری فخر فروخته بود که «من هر چه بوده‌ام، بیست سال نماینده مردم (در مجلس و ریاست جمهوری) بوده‌ام”، اینک می‌بیند که رأی مردم از نظام حذف شده است. این را او می‌فهمد و می‌داند که اگر چاره‌ای نیاندیشد، این ما، از همه چیز رد می‌شود. شاید آن وقت نه تاکی بماند و نه تاک نشان.

هاشمی شما، نمی‌شود از وقایعی که در دوران صدارت و ریاست هاشمی رفسنجانی رخ داد چشم گرفت. هرچند امروز معلوم شده در برخی از آن‌ها او نقش نداشته اما سکوت و همراهی کم از دست‌اندرکاری ندارد. (امروز موج سبز در مورد سابقه حسن تائب نوشته است: با این حال زمان درازی نکشید که هاشمی رفسنجانی دستور اخراج او از وزارت اطلاعات را صادر کرد. ماجرا از این قرار بود که حسین طائب در ماجرای ربوده شدن فرج سرکوهی به دست وزارت اطلاعات به هاشمی رفسنجانی اطمینان داده بود که سرکوهی خودش از کشور به قصد آلمان خارج شده و همه این مسائل بازی کانون نویسندگان است. هاشمی نیز همین موضوع را در مصاحبه‌ای مطبوعاتی در جمع خبرنگاران مطرح کرد ولی پس از آن بلافاصله متوجه حقیقت شد، لذا عذر طائب را برای همیشه از وزارت اطلاعات خواست.)

این تازه یکی از هزار است اما بد نیست  ”شما” بدانید که هاشمی از جمله کسانی است که می‌تواند به تغییر در ایران کمک کند. در سال 68، خیلی از کسانی‌که به به پای صندوق انتخابات اصلاح قانون اساسی و البته ریاست جمهوری می‌رفتند، می‌گفتند می‌خواهیم «به اکبرشاه رأی بدهیم». آن روزها آن‌ها که دلشان شاه می‌خواست این را می‌گفتند هر چند که هاشمی هرگز رسما شاه نشد اما بد نیست برای ادعایم (که هاشمی می‌تواند به تغییر کمک کند) یک مثال بیاورم. هاشمی اگر نبود، دوم خرداد نمی‌شد. این را بپذیرید که شاید آن روزها همان روی می‌داد که امروز روی داد.

اما هاشمی ایشان. محافظه‌کاران هم درست حساب کرده‌اند بخصوص که هاشمی بدش هم نمی‌آید ایشان، هاشمی را از آن خود بدانند. ببینید که هر از چندگاهی خودش ول می‌دهد که من عاشق رهبریم، دوستش دارم و فلان و بهمان…

هاشمی معامله‌گر؟

من نگران چرخش‌های گاه و بیگاه هاشمی نیستم. هاشمی شخصیت با تدبیری است و معمولا از اصول خودش کوتاه نمی‌آید. نمونه می‌خواهید؟ فکر می‌کنید چرا ماه پیش هاشمی اجلاس خبرگان را یک ماه به تأخیر انداخت؟ آن روزهای پر تب و تاب، هاشمی می‌دانست که چون اکثریت با رهبر است، نمی‌تواند چیزی از مجلس بکشد که به درد اکثریت معترض بخورد. بنابراین با تعویق یک ماه آن با یک تیر دو نشان زد. «نشان اول» اینکه وقتی همه مراجع را اینک با خود کرده، با یک تعارف که «رهبر حرف‌های خوبی زده است» اما خبر داده که “دلسوزان نظام در حال تنظيم متنی برای برون رفت از وضعيت فعلی‌اند”.

اما «نشان دوم» هاشمی چه بود؟ هاشمی هیچ دوست ندارد در مجلسی که رییسش اوست، احمدی‌نژاد بیاید و بولوف بزند. مثلا همین مجلس خبرگان. عموما رییس جمهوری از جمله میهمانان خبرگان رهبری است اما هاشمی با تعویق یک ماهه، عملا زمان اجلاس را در وقتی گذاشت که احمدی‌نژاد مسافر هاله‌یابی خودش بود آن هم در نیویورک.

هاشمی زیرک است و تقریبا از جمله کسانی است که می‌داند چه کار دارد می‌کند.

به این فیلم نگاه کنید: ببینید سردار «وحید» همان که این روزها خیلی از کارها را می‌کند از جمله حکم به رهبر می‌دهد که به احمدی‌نژاد بدهد، چه تلاشی می‌کند که هاشمی را بچسباند به احمدی‌نژاد اما هاشمی دست او را پس می‌زند. من می‌خواهم باور کنم، هاشمی هنوز قدرتمند است: