بایگانی ماهانه: جون 2011

قصه پرغصه اسلامی کردن و هجمه اسلامیست‌های حکومتی

استاندارد

درحالی‌که همه شواهد نشان از آن دارد که دنیای امروز و به خصوص منطقه خاورمیانه به سوی تحقق دموکراسی پیش می‌رود و موج آزادی‌خواهی در کشورهای این سوی دنیا از مصر و لیبی تا سوریه و یمن به راه افتاده و دور نیست آن زمانی‌که مردم مبارز سوریه دیکتاتوری بشار اسد را پایین بکشند. شنیدن این اخبار هر ایرانی آزاده‌ای را هم خوشحال می‌کند و هم از جهتی دیگر دل‌گیر، مسرور از آن نظر که با همه‌گیر شدن این حرکت‌های اعتراضی و مبارزه جانانه مردم، دیکتاتورها یکی پس از دیگری به قول معروف به پایان سلام می‌کنند، و رنجور از خوابی که دیکتاتوری حکومت ایران این روزها برای مردم دیده‌اند، صحبت از «اسلامی کردن است» گرچه برخورد با این واژه برای عموم چیز غریبی نیست و بیش از سه دهه است که این حکومت در ظاهر به اسم اسلام ناب محمدی، اما در باطن با پیاده سازی ایدئولوژی ارتجاعی مذهبی، دست به هویت ستیزی و سرکوب احساسات و شور و اشتیاق مردم می‌زند و هر دم به بهانه اجرای قوانین به روز شده اسلامی و نمود فرهنگ غنی اسلامی بر آمده از دل ملت و مطابق با دستورات مراجع متصل به حلقه حاکمیت، عرصه را بر اقشار مختلف جامعه تنگ می‌کنند.

اسلامی کردن دانشگاه‌ها یکی از موضوعاتی است که در این دو سال اخیر توسط مقامات دولتی مطرح شده و تفکیک جنسیتی یکی از محورهای اصلی سیاست دولت برای اسلامی کردن دانشگاه‌ها می‌باشد. البته نمی‌توان نقش روحانیون حکومتی را در بستر سازی و اجرای این طرح از طریق توجیه قابلیت‌های منطبق بودن دانشگاه مختلط با فرهنگ غرب، نادیده گرفت. اما جالب‌تر این‌که شورای عالی انقلاب فرهنگی که می‌توان اتخاذ چنین رویکردی را برآمده از این شورا دانست‌ دلیل تصمیم‌گیری و پیاده کردن این طرح در نظام آموزش عالی کشور را خواست دانشجویان و خانواده‌های آنان می‌داند و اظهار دارند این دانشجویان بودند که در ابتدا پیشنهاد این موضوع را به صورت کتبی به استحضار دولت‌مردان و نمایندگان مجلس رساندند.

و اما در مورد هدف طرح، از هر منظر اگر به طرح بنگریم می‌توان نوعی ضدیت با جنس زن را در آن یافت. به هر حال ما با جامعه‌ای رو به رو هستیم که در آن نادیده گرفتن ارزش‌ها و سرکوب استعدادهای جنس مؤنث و جفا به این قشر سرشار از انرژی امری کاملا بدیهی است. در اینجا لازم می‌دانم واضح‌تر مطلب را بیان کنم، همان‌گونه که عیان است در این حکومت ولایت فقیه اگر بنا باشد طرح و یا دستورالعمی بر اساس موازین و در واقع ایدئولوژی اسلامی پیاده شود ابتدا از طریق مبلغان حکومتی و تریبون‌های رژیم، به خصوص نماز جمعه علنی می‌گردد. زمزمه‌هایی نظیر این‌که ارزش زن در خانه نمود بیشتری دارد و مضمون سخنرانی‌های آخوندهای حکومتی که «در جامعه اسلامی برای زن باید اولویت حضور در خانه و مدیریت خانه باشد نه اشتغال و تحصیلات» همان‌طورکه از این نوشتار پیداست یکی از اهداف این طرح حذف تدریجی دختران و زنان از دانشگاه‌ها و خانه نشین کردن آنهاست، که البته در کنکور کارشناسی ارشد امسال نیز شاهد اجرایی شدن این موضوع در بعضی از دانشگاه‌ها بودیم. به هر صورت آسان‌ترین راه برای تفکیک، حذف و یا کاستن از حضور آنها در دانشگاه‌هاست تا گزینه غیر ممکن احداث دانشگاهی مجزا و تک جنسیتی، در باب موضوع اسلامی کردن نظام آموزشی سخن بسیار است. از تغییر محتوای کتاب‌ها حتی در مقاطع پایین‌تر از دانشگاه (حذف مباحث سلسله هخامنشی از کتب دوران راهنمایی و دبیرستان) تا جفا به اقلیت‌های مذهبی در راه ادامه تحصیل این قشر گرفتار در چنگال اسلامیست‌های متحجر.

از این مبحث که گذر کنیم در بعد فرهنگ و هنر این مرز و بوم نیز کم نیست نمونه‌هایی از نفوذ اقتدارگرایان حکومتی که کمر به نابودی میراث کهن ایران زمین بسته‌اند. جای بسی تأسف است که این ذوب شدگان در ولایت چگونه هر اثر باستانی و هر شخصیت هنری و فرهنگی که مطابق با معیار اسلام ولایی نباشد انگ طاغوت و لادینی را به آن می‌چسبانند. افرادی که آنقدر تعصب اسلامی کردن فضای ایران، چشم آنان را کور کرده که شبانه بلندترین نقاشی دیواری باستانی را که بر آن اشعاری از فردوسی و مضمون شاهنامه نقش بسته بود، از بین می‌برند. اما این پایان این قصه پر غصه نیست، در یکی از همین روزهای اخیر مردم ساری وقتی گذرشان به میدان امام (ولیهد سابق) می‌افتد با کمال تعجب می‌بینند تندیس آرش کمان‌گیر و اسبانش که تا همین شب قبل در این میدان جلوه زیبایی به شهر داده بود، به سرقت رفته است. وقتی سر و صداها بالا می‌گیرد دادستان ساری اعلام می‌کند دزدی در کار نیست. برداشتن این مجسمه‌ها به دستور دادستانی بوده است و وجود این مجسمه‌ها در میدانی که به نام امام است چیزی جز توهین به ایشان نیست. تنها نام آرش کمان‌گیر که به عنوان اسطوره ایران زمین در کتاب مقدس زرتشتیان آمده است، کافیست که باعث تشویش اذعان عمومی گردد و ذهن مردم را از خط اسلام ناب دور کند، حال آنکه اگر این تمثال میدان امام ساری به نام شخصیت‌های صدر اسلام بود وجود نام امام باعث تجلی بیشتر این تمثال می‌شد.

در مبحث سوم ورود اسلام ولایت فقیه تنها لازم می‌دانم به موضوعی اشاره کنم که نه تنها دل اینجانب، بلکه قلب بسیاری از ورزش دوستان این آب و خاک را متأثر کرد. «حذف تیم فوتبال زنان ایران» به دلیل پوشش مغایر با قوانین فیفا که ارمغان همین اسلام قرن بیست و یکمی آمیخته با تعصب و تبعیض است.

به هر صورت این نوشتار تنها ابعاد و نمونه‌های کوچکی از اسلامیزه کردن این سرزمین دارای تمدن و فرهنگ غنی است و این پرچم‌داران اسلام ولایی در این سه دهه به خوبی نشان داده‌اند که چگونه قصد دارند سوار بر موج دین و آیین جامعه را به انحطاط و ناکجا آباد بکشانند.

در پایان لازم می‌دانم عارض باشم که مکتوبات من و شاید واضح‌تر بیان کنم، ذهنیت اینجانب حمل بر اسلام ستیزی نیست بلکه درد من اجحافی ست به ملت که در این سال‌ها بوسیله ایدئولوژیک کردن دین و ساختن و پرداختن آن به شکل دلخواه، در جهت استفاده ابزاری از این اعتقاد شخصی و پیوند آن با بدنه حاکمیت که همانا خلق دیکتاتوری اسلامی ولایت فقیه است، می‌باشد.

بيانيه شبکه سکولارهای سبز ایران برای آزادی و دمکراسی

استاندارد

در سالگرد 23 خرداد، سرآغاز جنبش آزادی‌خواهی مردم ايران، مردم مبارز و آزادی‌خواه ایران، از انتخابات تقلب زده 22 خرداد 1388 دو سال می‌گذرد؛ انتخاباتی که با فريب بزرگ حکومت اسلامی برای نشان دادن محبوبيت خود از طريق کشاندن ناراضيان به پای صندوق‌های رأی آغاز شد و با دخالت آشکار فقيه نشسته در قدرت به پايان رسيد. از فردای آن روز، مردم بجان آمده ايران و بخصوص نسل جوانی که آماده بود تا نازنين‌ترين ياران خود را در اين راه از دست بدهد، که داد، آنها که چون ندا و سهراب و صدها دیگر در خيابان جان باختند، آنها که در کهريزک شکنجه شده و مورد تجاوز قرار گرفتند، آنها که بر طناب دار بوسه زدند هيچ‌يک نمی‌توانستند قيام کرده باشند تا حکومت مذهبی ولی فقيه را تثبيت کنند.

آنها با توجه به سابقه انقلاب‌های رنگين و مخملی در کشورهای ديگر، و بدون توجه به ماهيت هولناک و جنايت‌کار حکومت مذهبی مسلط بر کشورشان، با بوق و کرنای اصلاح طلبان حکومتی دچار اين توهم شده بودند که می‌شود در همين حکومت دست به اصلاح آن زد. در اين راستا نيروهای اصلاح طلب مذهبی که بخت رسيدن خود به قدرت را تنها در ابقای حکومت اسلامی می‌ديدند، با ارائه کانديداهائی که عامدا از ناممکن سخن می‌گفتند به اين توهم دامن زدند و آنگاه، چون طغيان تکان دهنده مردم را ديدند و متوجه آن شدند که کل حکومت در خطر افتاده و کار ممکن است از کنترل شان خارج شود، مردم و جوانان را که حاضر به پرداخت هرگونه هزینه‌ای برای فروپاشیدن این حکومت مذهبی بودند تنها گذاشته و از هدایت و رهبری آنها باز ماندند. آنگونه که اکنون در دومين سالگرد آن قيام بزرگ و شريف، ناشناسانی که خود را رهبر جنبش سبز خوانده و اداره «شورای هماهنگی راه سبز اميد» را بر عهده گرفته‌اند مردم را به راهپيمائی در مکان محدود و زمان محدود و زبان محدود (يا لال) فرا می‌خوانند، مبادا که در اين يادبود يادمانده‌های آن روزهای پر شور موجب شعله‌ور شدن آتش زير خاکستر شود.

آری، آنچه قيام مردم ما را از قيام مردم سرزمين‌های ديگر متفاوت ساخته و به بن‌بست کنونی کشانده است با وجود طرح صريح مطالباتی که در بطن شعارهای ساختار شکن شان متبلور بود، فقدان يک رهبری استوار انحلال طلب و خواهان استقرار حکومتی سکولار، دموکرات است.

بر بنياد اين نگرش، شبکه سکولارهای سبز ایران در راستای راهبرد هم‌بستگی ملی و همکاری با همه نیروهای سکولار دمکرات انحلال طلب برای تشکیل یک الترناتیو انتقالی از طریق کنگره ملی ایرانیان و مشارکت همگانی به تلاش‌های خود با عزمی راسخ ادامه می‌دهد.

شکستن اين دور باطل و رسيدن به چنان بديلی، لاجرم، در گرو فعال شدن ايرانيان سکولاری است که در درون و برون مرز، در هر فرصت ممکن، سکوت پیشنهادی اصلاح طلبان حکومتی و نیروهای همسو با آنان را که هنوز خواستار اجرای بی تنازل قانون اساسی و یا انتخابات آزاد در چهارچوب این قانون اساسی که خود تولید کننده انواع تبعیض‌های اجتماعی، سیاسی، و فرهنگی است را شکسته و مخالفت خود با هر نوع حکومت مذهبی و ایدیولوژیک را به فریاد رسا اعلام نمايند.

شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران برای آ زادی و دمکراسی که در راستای ایرانی بدون تبعیض برای حکومتی سکولار و دمکرات در ایران فعالیت می‌کند، از مبارزات بر حق شما پشتیبانی کرده و همواره انعکاس دهنده صدای راستین شما خواهد بود.

شورای هماهنگی، مجمع سرپرستان، بازرسان و مشاوران انجمن‌های شبکه جهانی سکولارهای سبز ايران برای آزادی و دموکراسی

اعلام حمایت جمعی جامعه وبلاگ‌نویسان سبز از انجام حرکات اعتراضی در خردادماه و دعوت از مردم برای حضور گسترده در این اعتراضات

استاندارد

جامعه وبلاگنویسان سبز:

من آن موجم که آرامش ندارم
به آسانی سر سازش ندارم
اگر خاموش بنشینم روا نیست
دل از دریا بریدن کار ما نیست

موجی که از خرداد 88 با ایستادگی بزرگ‌مردانی چون میرحسین موسوی و مهدی کروبی و حمایت جانانه‌تر مردم ایران، برای برانداختن استبداد و خودکامگی در ایران آغاز شد، اینک پس از فراگیر شدن در میان تعداد قابل توجهی از کشورهای استبداد زده منطقه، در حال بازگشت به مبدأ است و متولیان خود را فرا می‌خواند تا مجددا پایه‌های حکومت خودکامه را به لرزه درآورند.

باتوجه به شرایط کشور، جامعه وبلاگ‌نویسان سبز، از حاکمان ناشنوای ایران می‌خواهد که هرچه سریع‌تر پنبه‌ها را از گوش بیرون کشیده و صدای خیل عظیم و آماده مردم ایران را که برای خشکاندن ریشه‌های ظلم و استبداد، ذوب کردن میله‌های زندان و در هم کوبیدن فرهنگ ارباب و رعیتی، هماهنگ می‌شوند را بشنوند.

حاکمان به گوش باشند که با توجه به اتخاذ سیاست‌های غلط در قبال ایرانیان معترض به وضع حاکم در کشور و بگیر و ببندهای غیرقانونی، سرکوب معترضان مسالمت جو و پایمال کردن حقوق اولیه آنها، زندانی کردن رهبران جنبش سبز و در یک کلام بستن آخرین درهای امید به اصلاح حکومت خودکامه کنونی، هیچ تضمینی برای کنترل اعتراضات آتی معترضان وجود ندارد و چه بسا که درصورت پای‌فشاری بر این سیاست‌های غلط و عدم اصلاح هرچه سریع‌تر شرایط موجود، به سرنوشت مبارک‌ها و بن علی‌ها دچار گردند.

ما به حاکمان هشدار می‌دهیم که هرچه سریع‌تر و قبل از بازگشت موج سهم‌گین اعتراضات منطقه‌ای به ایران، بمنظور برون رفت از شرایط زیان‌بار کنونی، زندانیان سیاسی را بدون هیچ‌گونه قید و شرطی آزاد کرده، دستور لغو حبس خانگی رهبران جنبش سبز را صادر نموده و به خواسته‌های صاحبان اصلی کشور، که همانا مردم می‌باشند، تن دهند.

بدینوسیله، جامعه وبلاگ‌نویسان سبز، با اعلام حمایت خود از انجام حرکات اعتراضی و اعلام مشارکت فعال اعضا در اعتراضات خرداد ماه، از تمامی نامداران ملی، نهادها و سازمان‌های مستقل، فعالین و قشرهای سیاسی، مذهبی، علمی، هنری، ورزشی و دیگر مردم کشورمان می‌خواهد که از اعلام حمایت خود و حضور گسترده و فعال در این اعتراضات دریغ نکرده و با رشادت‌های خود و همدلی و اتحاد با یکدیگر، گامی اساسی در راستای درمان بیماری مزمن استبداد بردارند.

جامعه وبلاگنویسان سبز، خردادماه 1390

جناب شورای هماهنگی‌ بازهم به دنبال آرمان‌های امامتان هستید؟

استاندارد

جناب شورای هماهنگی‌ بازهم به دنبال آرمان‌های امامتان هستید؟ دیدید دست پرورده معمار انقلاب چه بر سر خانواده عزیز سحابی آورد‌ند؟ هاله سحابی به خاطر آنکه نمی‌‌توانست در مقابل دزدیدن پیکر پدرش توسط اجنبی سکوت کند آزادانه ایستادگی کرد، آیا باز هم سکوت جایز است؟ جناب شورای هماهنگی‌ هم شما و هم من و همه حقیقت طلبان، واقفیم که از این به بعد رژیم چه سناریو‌ای را برای شهادت هاله تدارک خواهد دید، و آن وقت کدام قانون، چه با تنازلش و چه بی‌ تنازلش از برای هاله دادخواهی‌ خواهد کرد؟ لطفا چشم‌هایتان را باز کنید و دنباله رو مردم باشید.