بایگانی ماهانه: جون 2010

رمز یا زهرا در خلیج مکزیک

استاندارد

قرارگاه خاتم‌الانبیا به آمریکایی‌ها اعلام کرده: بروید کنار. شما بلد نیستید. بگذارید ما مشکل لکه نفتی خلیج مکزیک را حل کنیم. (این هم شاهد) حالا یکی نیست بپرسد شما چجوری می‌خواهید این کار را بکنید؟ خب. جوابش ساده است. لااقل برای ما ایرانی‌ها که سی سال است این آقایون را می‌شناسیم و توانمندی اجرایی و علمی و عملی آنها را با گوشت و پوست خود لمس کرده‌ایم شنیدن این ادعاها سوال برانگیز نیست. ولی برای این خارجی‌ها بد نیست راهکار و شیوه برادران پاسدار قرارگاه خاتم‌الانبیا را توضیح دهیم:

اگر قرار شود قرارگاه خاتم‌الانبیا بیاید جلوی نشت نفت در خلیج مکزیک را بگیرد هیچ بعید نیست کل منابع نفت در آن منطقه دود شود برود هوا. این عملیات با رمز یا زهرا شروع می‌شود و سه لشگر پیاده درحالی‌که سربندهای «جانم فدای رهبر» و «رهسپاریم تا شهادت» به پیشانی دارند به خلیج مکزیک اعزام می‌شوند. یک کشتی کانتیر بر حاوی ساندیس و دیگر نوشیندنی‌های ارزشی آنها را همراهی می‌کند. در آنجا مراسم دعای ندبه خوانده می‌شود. سپس پیام مقام عظمای ولایت قرائت و برادران ایثارگر سپاه وصیتنامه خود را نوشته و غسل شهادت می‌کنند و هرکدام یک عدد چوب پنبه بدست می‌گیرند و با رمز یا زهرا می‌پرند وسط دریا. از آنجایی که برادران رزمنده شنا بلد نیستند و از آنجایی که توی این مدت حسابی پول بیت‌المال را خورده و فربه شده‌اند لذا سنگینی جسم آنها باعث می‌شود تا عمق دهانه چاه نفتی مذکور پایین رود. بعد همین که به دهانه چاه رسیدند چوب پنبه‌های خود را داخل چاه فرو می‌کنند و همگی سالم به مقرهای خود برمی‌گردند. بعد از این عملیات موفقیت آمیز دوباره مقام عظما برای آنها پیام می‌دهد که «صحنه را دیدم» و همچنین در داخل کشور اعلام جشن ملی می‌شود و صدا و سیما کلی علیه بی‌عرضگی جهان غرب و لیبرالیسم و کروبی و موسوی حرف میزند و بسیجی‌ها هم می‌ریزند شیشه دفتر آقای صانعی را دوباره می‌شکنند.

البته این یک شیوه است. شیوه دیگر آن است که اصلا سپاه برود کل سهام خلیج مکزیک را بخرد. در این‌صورت نیازی نیست که اصلا جلوی نشت نفت را بگیرد. در آنصورت می‌گوید: آقاجان! چهار دیواری و اختیاری! اینجا مال خودمه و دلم میخواد نفت اینجا نشت کنه. به شما چه مربوطه؟ بعد که همه اینها تمام شد یکنفر توی فیس‌بوک خواهد نوشت: «عمو! تو اگر بیل زنی یک بیل به در کون خودت بزن! منابع گازی در اطراف آقاجاری و سوسنگرد سال‌هاست که در حال سوختن است و کسی ککش نمیگزد آنوقت تو دلت برای خلیج مکزیک می‌سوزد؟ تو اگر مردی همان عسلویه را راه بیانداز که اینقدر قطری‌ها منابع این ملت را غارت نکنند.

آغازی بر پایان

استاندارد

این عکس، تنها صحنه‌ای از پایان آنچه که در 14 خرداد در آرامگاه آیت الله خمینی روی داد نیست، بلکه آغازی بر پایان فاجعه حکومت اوباش بر ایران و بازی با چفیه عربی و ژنرال پروری توسط علی خامنه ایست. شتر کم کم به جلوی خانه او نیز رسیده است. هیچکدام از خبرگزاری‌های داخلی که این عکس را منتشر کرده‌اند، جرات نکرده‌اند بنویسند آن که تقریبا با خامنه‌ای یقه به یقه شده کیست. همچنان که جرأت نکرده‌اند بنویسند آن گروه اوباشی لباس شخصی وابسته به سپاه که با هم درگیر شده‌اند کیستند. آنچه که در 14 خرداد روی داد، آغازی بود بر پایان. امامی کاشانی یگانه عضو شورای نگهبان که اعتقاد به تقلب در انتخابات را در دیدار شورای نگهبان با خامنه‌ای بیان کرد، آیت الله شاهرودی که بی سر و صداترین عضو جدید شورای نگهبان شده، هاشمی رفسنجانی که همه این حوادث را در نامه پیش از انتخابات به خامنه‌ای گفته و پیش‌بینی کرده بود و همچنین حسن خمینی در عکس دیده می‌شوند و البته بی آنکه در معرکه‌ای که خامنه‌ای درگیر آن شده دخالت کنند. او را با اوباش و نوچه‌هایش تنها گذاشته‌اند تا شاید بفهمد به کجا رفته و می‌رود.

تهران در انتظار

استاندارد

یکسال از لشگرکشی های خیابانی که در واقع وزن‌کشی سیاسی است، می‌گذرد. مقام معظم که در اولین نماز جمعه بعد از کودتای 22 خرداد نام تظاهرات چند میلیونی مردم تهران علیه این کودتا در روز 25 خرداد را لشگر کشی بعد از انتخابات گذاشت و با آن مخالفت کرده و فرمان مقابله خونین با ادامه آن را داد، خود در یکسال گذشته مشوق و فرمانده پشت صحنه چند لشگرکشی سازمان یافته بود که سپاه و بسیج ترتیب مأمور اجرای آن بودند. تظاهرات 9 دیماه در میدان انقلاب تهران که سخنران آن را از مشهد با هواپیما وارد کردند (امام جمعه مشهد «علم الهدا») تا مردم مخالف کودتا را مشتی گاو و گوسفند خطاب کند؛ و همچنین راهپیمائی فرمایشی 22 بهمن که از شهرها و روستاهای اطراف تهران لشگر موتوریزه را با اتوبوس به میدان آزادی آوردند و ایشان در بیانیه ای آن را «ماشاء الله» لقب داد.

در تمام این دوران نه تنها به مردم اجازه راهپیمائی ندادند، نه تنها مردم به خیابان آمده را به گلوله بستند، بلکه زندان‌ها را از معترضان به کودتا پر کردند. هم مقام معظم و هم فرماندهان سپاه و نیروی انتظامی، امام جمعه‌ها و نمایندگان وابسته به کودتا در مجلس و نمایندگان رهبر در سپاه و رؤسای سازمان امنیت سپاه و وزارت اطلاعات دولت همگی مرگ جنبش سبز، از خواب غفلت بیدار شدن مردم، پایان فتنه و فریب و موفقیت در سرکوب مردم را اعلام کرده و صدا و سیما نیز بی وقفه بر همین طبل کوبیده است.

اکنون رسیده‌ایم به دو سالگرد، که مطابق سنت اعلام شده از ابتدای جنبش سبز، مردم از این فرصت می‌خواهند استفاده کننده و به خیابان بیآیند. 14 خرداد که سالگرد درگذشت آیت الله خمینی است و سالگرد قیام 15 خرداد. سپاه و بسیج و بیت مقام معظم این دو سالگرد را مصادره کرده و برای روز جمعه وسیع ترین تدارک را دیده‌اند. سردار شکنجه «نقدی» مسئول انتقال نیرو از شهرها و استان‌های کشور به تهران شده تا نماز جمعه‌ای را که مقام معظم می‌خواهد بخواند پرجمعیت کند. نوعی نمایش بیعت و تائید کودتا!

اما سالگرد دیگری نیز هفته بعد از 15 خرداد فرا می‌رسد. 22 خرداد، سالگرد انتخاباتی که علیه نتیجه آن کودتا شد. میرحسین موسوی و مهدی کروبی این‌بار رسما برای این روز تقاضای مجوز راهپمائی کرده و تقاضانامه خود را نیز برای رفع و دفع هر بهانه‌ای منتشر کرده‌اند. هم موسوی و هم کروبی در دیدار روز گذشته خود، طی سخنان کوتاهی که فیلم آن منتشر شد، نسبت به حکومتی کردن دو سالگرد 14 و 15 خرداد اعتراض کرده و گفته‌اند که با فرمایشی کردن این دو سالگرد، جلوی «خودجوشی» مردم را گرفتند. 14 و 15 خرداد را کودتاچی‌ها مصادره کرده‌اند. برای 22 خرداد موسوی و کروبی تقاضای مجوز راهپیمائی کرده‌اند. لشگرکشی مقام معظم تحت حمایت سپاه و دولت و بسیج و همه امکانات تبلیغاتی صدا و سیما به نمایش در خواهد آمد. آیا جرات دارند، بدون این حمایت‌ها، مجوز راهپیمائی خود جوش مردم را برای 22 خرداد صادر کنند تا پس از یکسال سرکوب خونین مردم، همگان ببینند، کدام کفه ترازو سنگین‌تر و کدام لشگر پر شمارتر است؟