من به شخصه با خشونت از هر نوعش مخالفم هستم. اما بعد از انتخابات 1388 با رفتار وحشیانه رژیم جمهوری اسلامی در برابر اعتراض سکوت، کاملا انتظار این میرفت که مردم از هر فرصتی برای پذیرائی استفاده کنند. با دیدن فیلمهای مربوط به پذیرائی از رامین مهمانپرست در نیویورک نگرانی من نسبت به آینده بیشتر و بیشتر میشود. در ادامه به نکاتی اشاره میکنم، بد نیست گاهی به نتیجه بلند مدت کاری که انجام میدهیم فکر کنیم تا نتیجه کوتاه مدت آن:
با توجه به بی کفایتی سیاسی نظام، دست یابی به خواستههای خود به هر روش ممکن و همچنین عملکردهای وحشیانه بعد از انتخابات 1388؛ تصویری نه چندان خشنی در صحنه بینالمللی ایجاد شده است. پس در صورتیکه مردم و فعالان سیاسی از هرگونه خشونت و رفتار غیرقابل قبول، خودداری نمایند این رژیم جمهوری اسلامی هست که در این بین تنها مانده و دیگر مظلوم نماییهایشان خریداری نخواهد داشت.
زمانیکه انقلاب کردند، میگفتند که در زندانها شکنجه میکنند اما از همان اول نطفه انقلاب با خون و اعدام بسته شد، پس چرا تعجب می کنید این حکومت سی و چند ساله اعدامهایش در جهان زبانزد نباشد.
این نکته باید آویزه گوش همه باشد که اگر مبارزه می کنند، اگر قصدشان سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی است، آیا جانشین آن هم قرار است مثل جمهوری اسلامی باشد؟ آیا قرار است رهبران فعلیش را ببرد پای چوبهدار، بی محاکمه اعدام کند؟ آیا میخواهد کینه و انتقام جای عدل و عدالت را بگیرد؟ اگر پاسخ آری ست براندازی در کار نباشد خیلی سنگینتر است چراکه 1357 که از چاله به چاه افتادیم، این دفعه از چاه به اعماق زمین میرویم!
وقتی روزهای بعد از انتخابات 1388 در خاطر ملت ما هست، وقتی جواب باتوم و گازشان با سکوت همراه بود، چرا ما باید برگردیم به روزهای عقبتر؟ چرا باید برگردیم به خشونتهای 1357؟
رفتار خشن ایرانیان در نیویورک من را برد به تشنجها در روزهای اخیر در کشورهای مسلمان علیه فیلم موهن به پیامبر اسلام. چه فرقی بین این مهاجمین به سخنگوی وزارت امور خارجه ایران و مهاجمان به سفیر آمریکا در بنغازی هست؟ بله این دیپلمات ایرانی ست و آن دیپلمات آمریکایی اما مهاجمان یک دستهاند. یک گروهند. متعصبها، بی منطقها، خشونت طلبها.
آمریکا برغم این همه اختلاف با ایران، برغم این همه کینه که مقامهای جمهوری اسلامی دارند و برغم همه این پرچم سوزیهای رسمی در ایران که خدا میداند چقدر آمریکائیها را ناراحت میکند، سخاوتمندانه تنها برسم میزبانی سازمان ملل، تا حد امکان خللی در میزبانی از نمایندگان ایران نداشته است. از رجایی، خامنهای تا خاتمی و این اواخر احمدینژاد که خانزاد شده است.
من هم مثل شما باور دارم جمهوری اسلامی از 22 خرداد 1388 نامشروع است. یعنی اعتبار ندارد. یعنی حتی به قانون جمهوری اسلامی هم، قانونی نیست. اما آیا مخالفت با چنین حکومتی به یک شهروند این زمانه اجازه میدهد اعضای آن دولت را در کوچهای بیابد و کتک بزند؟
پس ننشینیم و ژست نگیریم و بگوییم کاری که مصریها و تونسیها کردند، ما سی سال پیش کردیم. نه! ما هنوز حرفمان را با خشونت میزنیم. هنوز مخالفمان را در هر ردهای باشد کتک میزنیم. کسی هم نبیند، میکشیمش!
مدتهاست که باور کردهام بعد از بی توجهی حکومت به خواست مشروع مردم در سال 1388، دیگر دوره دوره خشونت شده است. یعنی سابقه تاریخی ما هم نشان میدهد که اگر 28 مردادی روی داده، بعد سرخوردگی شکل گرفته، بعد سیلابی آمده که همه را برده است. سال 1388، سکوت و تظاهرات سکوت، وقتی با سرکوب مواجه شد، سرخوردگی عمومی پیش آورد. حالا شعلههای خشونت، را میشود دید که میخواهد جبران کند…
تعجبی ندارد وقتی گروه بدنامی که از نطقه خشونت طلب بوده، رسما پا به عرصه میگذارد و میدان دار مبارزه سیاسی میشود، بیش از این نمیشود انتظار داشت.
امیدوارم توانسته باشم دغدغه ام را بروشنی منتقل کنم. اینکه حتی ما اگر با مقامهای جمهوری اسلامی مخالف باشیم، نباید مثل آنها راه خشونت در پی بگیریم.