بایگانی ماهانه: دسامبر 2010

جمهوری اعدامی ایران!

استاندارد

در دستگاه قضایی غیرمستقل ایران، وقتی برای روزنامه‌نگاران و معلمان و حتی کارگر ساده یک بقال به حکم اقدام علیه امینت ملی حکم طولانی مدت زندان صادر می‌کنند، تردید کنیم که برای برادران و خواهران کرد ما به جرم بمب‌گذاری و ترور، حکم اعدام صادر کرده باشند.

این ابلهان تصور می‌کنند همچون دهه 60 می‌توانند با اعدام گروهی مردم را بترسانند ولی گویا اینقدر احمق هستند که نمی‌دانند نه مردم فعلی ایران آن مردم دهه 60 هستند، نه خامنه‌ای می‌تواند ادای خمینی را در بیاورد و نه همچون دهه 60 ابزار اطلاع‌رسانی محدوده است تا رژیم هر کاری خواست در خفا انجام دهد.

با این وحشیگری‌های رژیم خشم مردم بیشتر می‌شود و در سرنگونی آن مصمم‌تر می‌شوند. هر فرزندی از این مردم جانش از دست برود انتقام مردم سهمگین‌تر خواهد شد!

خامنه‌ای و آل خامنه‌ای و اصحاب خامنه‌ای بترسید از روزی که مردم آتش خشمشان شعله‌ور شود!

حکم سنگسار سکینه محمدی، اعدام شهلا جاهد، حکم اعدام حبیب الله لطفی اعدام دو فعال سیاسی و…  این دولت کودتایی می‌خواهد با ایجاد جو رعب و وحشت در آستانه گران شدن قیمت‌ها مردم را از اعتراض باز دارد.

با این حال فریاد می‌زنم که آنها حتی با اعدام و حلق آویز کردنم نمی‌توانند مرا و هموطنان آزاده‌ام را بترسانند چرا که آن قدر آنها را ترسانده‌ام که مجبورند اعدامم کنند. چون تنها دلیل صدور چنین حکم‌هایی ترس آنها از وضعیت متزلزلشان است، نه انصاف و عدالت.

اگر امروز سکوت کنیم و در مقابل اولین این اعدام‌ها بعد از کودتای 22 خرداد واکنش نشان ندهیم نه تنها کردها و آذری‌ها و بلوچ‌ها و عرب‌های ایرانی ما را یک به یک اعدام خواهند کرد که بعد به سراع من و تو خواهند آمد و زمانی ابعاد فاجعه را درک خواهیم کرد که بسیار دیر است. پس تا دیر نشده از همین امروز باید کارزاری برای توقف اعدام‌ها به طور کل و اعدام‌های سیاسی به طور خاص شروع کنیم.

به کجا میرویم؟

استاندارد

اختناق، زندان، شکنجه، تجاوز، هوای آلوده، ترور، فحشا، اعتیاد، ضرب و جرح، قتل، گرانی، بیکاری، دروغ، طرح دائمی دشمن فرضی، جنگ طلبی، کودکان کار، کارتن خوابی،  و ده‌ها مورد دیگر هر کدام بخشی تشکیل دهنده از روزگار سخت ملت ماست که از برکت حکومت جمهوری اسلامی به آن نائل شده‌ایم.

امروز با دشمنی سفاک و غدار دست به گریبانیم که نه تنها بویی از انسانیت نبرده است بلکه نه دوست می‌شناسد و نه دشمن. شما هر که باشی و هر شغلی که داشته باشی مادام اینکه مزدوری نکنی «یا نخواهی به مزدوری ادامه دهی» دیگر در حلقه دوستان نیستی. تاریخ مصرف دوستان رژیم بسیار کوتاه است و به طرفة‌العینی تبدیل به دشمن و عنصر خطرناک می‌شوی و لاجرم خونت حلال می‌شود. سناریو هم اتفاقا بسیار ساده است: صبح که از خانه‌ات بیرون می‌آیی، بمبی در کنار ماشینت منفجر می‌شود و نه تنها تو بلکه هر کس که در کنار توست همراه باتو دود می‌شود و به آسمان می‌رود.

چیزی هم که «از دولتی سر رهبر دیوانه رژیم» زیاد است دشمن است که محدود به یک یا دو کشور نمی‌شود. امروز بیش از 65 میلیون ایرانی دشمن رژیم هستند و بهیچ عنوان هم قدرت اعلام برائت ندارند. حکم اعدام و نابودی ایران و ایرانی و ایرانی‌گری الان بیش از 31 سال است که صادر شده است . اما… اندکی صبر، سحر نزدیک است! به امید روزی که دین از عرصه مدیریت ایران خارج شود تا زمینه شکوفاییِ و رشد کشور ایجاد شود. به امید سرنگونی رژیم تبه کار جمهوری اسلامی و برقراری یک دولت دموکرات و سکولار با رأی مستقیم همه ایرانی‌ها.

جانشینان خدا بر روی زمین!

استاندارد

اخیرا آخوند جنتی دبیر شورای نگهبان اظهار نظر نموده‌اند که رد ولایت فقیه انکار خداوند است. گویا تازه به دوره قاجار برگشته‌ایم که شاهان خود را سایه خدا می‌دانستند. آخوند جنتی و سایر ملاها از شدت پیری به راستی خرف شده‌اند. این فسیل‌های زنده گویا هنوز در عصر حجر زندگی می‌کنند. مردم ما در حال رها شدن از دین و مذهب هستند و اینها نسخه‌های مربوط به عهد جاهلیت می‌نویسند.

این رژیم ننگین دیکتاتوری با سوء استفاده از اعتقادات دینی مردم بر سر کار آمد و گویا تصمیم ندارند اعتقادات مردم را به حال خود رها کنند. باید به این ملایان خرف حالی کرد که اکنون ملت ایران بیدار است و گول عوام فریبی‌های شما را نخواهند خورد. همین جناب جنتی که خود یکی‌ از عوامل اصلی‌ سرکوب مردم به شمار می‌‌آید در جایی‌ دیگر می‌گوید اگر تدابیر رهبری نبود جلوی فتنه گرفته نمی‌شد. باید از وی پرسید چگونه توانستید به خیال خودتان به این موفقیت برسید؟ بر همگان روشن است که با همین تدبیر رهبری بود که در خیابان‌ها کشت و کشتار به راه انداختید. با همان تدابیر رهبری بود که دستگیری گسترده مردم، دانشجویان و فعالان سیاسی رقم خورد.

تاریخ نشان داده است که هیچ حکومتی با ظلم و استبداد پایدار نخواهد ماند. امروز بینش سیاسی مردم به حدی رسیده است که به راحتی اجازه نخواهند داد عقاید مذهبی آنها مورد سوء استفاده مجدد قرار گیرد. مسأله ولایت فقیه نیز تاریخ مصرفش گذشته است، مردم ایران یک بار از این سوراخ گزیده شدند و اشتباه خود را تکرار نخواهند کرد. امروزه دیگر نمی‌توان با دروغ بر ملتی که با تمام وجود آزادی و دموکراسی را فریاد می‌‌زند مسلط شد.

حقوق بشر در جمهوری اسلامی!

استاندارد

صحبت از حقوق بشر در حکومت اسلامی ایران مضحک‌ترین عبارت ممکن است. رژیمی‌ که در زیر پا گذاشتن ابتدیی‌ترین حقوق انسان‌ها گوی سبقت را از تمام رژیم‌های دیکتاتوری جهان ربوده است. به بند کشیدن انسان‌هایی‌ که جز به خاطر تفکر آزادی خواهانه جرم دیگری مرتکب نشده‌اند نمونه بارزی از چگونگی رعایت حقوق بشر توسط رژیم است. ترکیب زندانیان زندان اوین نشان‌دهنده چگونگی رعایت نظرات مخالفان توسط رژیم است. تقریبا گذر تمامی آزاد اندیشان به نحوی به این زندان باز شده است. زندانیان سیاسی زندان اوین از ان دسته معترضان و مبارزانی هستند که خوش شانس بوده‌اند و تاکنون توسط عوامل رژیم ترور و یا سر به نیست نشده‌اند.

وقتی متوجه می‌شویم که عوامل رژیم چگونه جوانان و معترضان را بیرحمانه از پای در می‌آورند بدون اینکه حتی قاتل این عزیزان مشخص شود بیدادگری این رژیم به اوج می‌رسد. جوانانی که به دست بازجویان بی‌‌رحم پرپر می‌‌شوند و‌ حتی نامی‌ از آنها به میان نمی‌آید. عزیزانی که در حوادث پس از انتخابات و یا عاشورای 88 به دست مأموران اطلاعات دستگیر شدند و هنوز نشانی‌ و خبری از آنها در دست نیست.

از سوی دیگر زندانیان شناخته شده‌ای مانند ابراهیم یزدی که با وجود سن بالا و وضعیت جسمانی نگران کننده، بازجویان وزارت اطلاعات و دادستانی حتی اجازه انتقال وی به بیمارستان جهت مداوا را نمی‌دهند. مبارزانی همچون پیمان کریمی‌ آزاد، کیوان صمیمی،‌ مصطفی تاج زده، احمد زیدآبادی و عبدالله مؤمنی و دیگر روشن فکران و فعالان سیاسی همگی تحت وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها از آزار روحی‌ و جسمی‌ گرفته تا حتاکی‌های بازجویان رژیم ولایت فقیه قرار گرفته‌اند. بی‌ شرمانه‌تر آنکه آقای محسنی اژه‌ای با بی‌ تفاوتی‌ منکر این اعمال از سوی بازجویان می‌شود. حقیقت این است که این حکومت آدمکش نه به اعتراض‌های فعالان حقوق بشر و نه سازمان‌های حامی حقوق بشری اعتنایی نمی‌کند. تنها چیزی که برای این جلادان اهمیت دارد حفظ نظام نکبت بار اسلامی است و برای رسیدن به این هدف از هیچ جنایتی رویگردان نخواهند بود.

جانیان جمهوری اسلامی بدانند فرزندان این آب و خاک برای آزاد کردن کشور از اشغال این خون آشامان از هیچ تلاشی دریغ نخواهند کرد.

به قول بزرگ مرد ایران زمین احمد شاملو:

گیرم که میزنی… گیرم که می‌کشی… با جوجه‌های نشسته در آشیانه چه می‌کنی!

خون بسیجیان رنگین تر است!

استاندارد

مجتبی ذوالنور جانشین نماینده ولی‌ فقیه در سپاه پاسداران در گفت‌و‌گویی با دانشجویان ادعا کرد در حوادث انتخابات بسیجیان نیز کشته شده‌اند. وی علت اعلام نکردن نام بسیجیان کشته شده در حوادث پس از انتخابات را حفاظت از جان خانواده‌های آن‌ها اعلام کرد. بر همگان روشن است که بسیجیان در حوادث پس از انتخابات نقش بسیار مهمی در کشتار مردم بی دفاع داشتند. سؤال این است که بسیجیان که همگی مسلح بوده‌اند چگونه توسط مردمی که هیچ وسیله دفاعی نداشته‌اند کشته شده‌اند؟ از طرفی اگر فردی از نیروهای بسیج در حوادث سال گذشته کشته می‌شد قطعا عوامل رژیم این موضوع را همچون پیراهن عثمان کرده و بارها با بزرگ‌نمایی سعی‌ در مخلص نشان دادن این افراد می‌کردند.

رژیم جمهوری اسلامی سابقه طولانی در وارونه نشان دادن حوادث دارد و اکنون نیز سعی دارد از قافله عقب نماند. بر همگان روشن است که بسیج یکی از بازوهای سرکوب‌گر رژیم است و تلاش رژیم در منحرف کردن واقعیت راه به جایی نخواهد برد. آقای ذوالنور بهتر بود به این سؤال پاسخ می‌داد که چرا پس از گذشت یک سال و اندی از کشته شدن هموطنان و با وجود پیگیری‌های مکرر خانواده‌های قربانیان هنوز هیچ شخص یا گروهی به عنوان متهم معرفی نشده است؟ چرا خانواده‌های این عزیزان برای رفتن بر سر مزار آن‌ها با مشکلات امنیتی رو به رو هستند؟